آرامش

PEACE

آرامش

PEACE

ای آرامش جان غیر تو دلدار ندارم



ای آرامش جان غیر تو دلدار ندارم

با این همه غم، غیر تو غمخوار ندارم

با نیم نگاهی دل من زنده کن ای دوست
زآن بحر کرم خواهش بسیار ندارم

جز یاد رخت ای مه من در همه ی عمر
نقشی به سراپرده پندار ندارم

از عشق تو می سوزم و افسوس که یکدم
در خلوت تو رخصت اقرار ندارم

من مست توأم رسته ام از عالم خاکی
بینی چو مرا خرقه و دستار ندارم

حاشا نتوانم، جوانی است گواهم
در پیش تو من طاقت انکار ندارم

دلخسته ام از دهر که دادم بر و باری
دارم همه و لطف رخ یار ندارم

شوریده ام و سوخته از آتش وصلت
رحمی که دگر تاب تب و نار ندارم

آن روز که پرواز کنم تا سر کویت
ای آرامش جان با دو جهان کار ندارم