آرامش

PEACE

آرامش

PEACE

آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار



آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار

از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار

ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز

ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار

در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد

ای دیده! اشک می‌ریز، ای سینه! باش افگار

هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم

راه زیارت است این، نه راه گشت بازار

با زائران محرم، شرط است آنکه باشد

غسل زیارت ما، از اشک چشم خونبار

ما عاشقان مستیم، سر را ز پا ندانیم

این نکته‌ها بگیرید، بر مردمان هشیار

در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم

بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار

در فال ما نیاید جز عاشقی و مستی

در کار ما بهائی کرد استخاره صد بار



من آینهٔ طلعت معشوق وجودم



من آینهٔ طلعت معشوق وجودم

از عکس رخش مظهر انوار شهودم

ابلیس نشد ساجد و مردود ابد شد

آن دم که ملائک همه کردند سجودم

تا کس نبرد ره به شناسایی ذاتم

گه مؤمن و گه کافر و گه گبر و یهودم



یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی



یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی

از که دوری و با که هم نفسی

ناز بر بلبلان بستان کن

تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی

تا کی ای عندلیب عالم قدس

مایل دام و عاشق قفسی؟

تو همایی، همای، چند کنی

گاه، جغدی و گاه، خرمگسی؟

ای صبا، در دیار مهجوران

گر سر کوچهٔ بلا برسی

با بهائی بگو که با سگ نفس

تا به کی بهر هیچ در مرسی



ساقیا بده جامی، زان شراب روحانی



ساقیا بده جامی، زان شراب روحانی

تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را

آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی

بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من

خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی

دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم

در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟

خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن

پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی